شهادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
هر صبح و ظهر و شام و سحر گریه میکنی همراه اشک و سـوز جگــر گریه میکنی ســجــاد خـــانــواده ای و وقــت نــافــلــه بــر آخــریــن نـمــاز پــدر گــریه میکنی از داغ آن سفر که تو را پـیـر کرده است وقتی که می روی به سفــر گــریه میکنی حــق داری ای امــام جــوانــم بــه دیــدن شمشیر و تیغ و تیر و تـبـر گـریه میکنی بر پــاره پــاره پـیـکــر پـیـغـمـبـر حسیـن بر گــریه پای نـعـش پــسر گــریه میکنی گاهی به سوی مشک و علم خیره میـشوی با یــاد زخــم های قـمــر گــریه میـکــنی وقتی که میــرسی به کنــار شــریـعـه ای بر سر عبا و دست به کـمـر گریه میکنی بـا دیــدن ســواره نـظـام هـای لـشگــری با دیــدن عـمـود و سپــر گــریــه میکـنی لالایـیِ ...ربــاب، امــانـت بــریــده است با یاد حلق و تیــر سه پــر گــریه میکنی "وقت غروب، عمه..."علیکن بالفرار..." با "آتش" و "خیام" و "خطر" گریه میکنی در کربلا چه دیده ای آخر که روضه خوان تا میرسد به "سیـنه" و "سر" گریه میکنی اینطور که پیش میروی از دست میروی آقای من بس است چـقـدر گریه میکنی؟؟ |